Monday, 22 March 2010

نوروز




فصل بهار كه مي‌شد، حس گنگي داشتم. دو پهلو بود. هم خوشحال بودم كه مدرسه‌اي نيست، لااقل براي دو هفته، هم نگران. نگران از كج بردن باري كه توي عيد بايد مي‌كشيدم. يا پيك شادي بود يا بعدها امتحان و يا كنكور و بعدش هم هزار تا تكليف دانشگاه و چي و چي. گاهي حوصله‌ي فاميل رو نداشتم. دروغ چرا،‌ هيچوقت حوصله‌ي ديد و بازديد رو نداشتم. توي اتاق قايم مي‌شدم، مي‌افتادم روي تخت و كتاب مي‌خوندم. حتي شده بود مهمون‌ها بيان دم در اتاق و عيد رو به منِ نيم‌وجب‌قد تبريك بگن. شرمنده مي‌شدم و عذاب وجدان مي‌گرفتم. اما خوشم مي‌اومد.  البته، گاهي  هم مهمون‌هاي خاصي مي‌اومدند عيدديدني، كه من حتماً حضورشون مي‌رسيدم. مهمون خاص كه مي‌گم، طبعاً از نظر خودمه. يكي‌شون همون دختري بود كه چند ساعت قبل از تحويل سال، آخرين تخم‌مرغ‌هاي رنگي رو با هم سر سفره مي گذاشتيم و سعي مي‌كرديم اثبات كنيم كه خلاقيت بيشتر مال كدوممونه. اونها مي‌رفتند، بعد هم من منتظر مي‌شدم تا سال، نو بشه و بيان عيد ديدني. و مي‌اومدن. بعد هم كه مي‌رفتند منتظر مي‌شدم كه ما بريم بازديد ( و ديدشون رو پس بديم). الان كه نگاه مي‌كنم، تو همه‌ي حال و هواي اون وقت‌ها، يه چيز هميشه بود: بي‌خيالي. بي‌خيالي‌اي كه مي‌شد باهاش ساعت‌ها افتاد روي تخت و كتاب خوند و خلاقيت رو توي طرح‌هاي روي تخم‌مرغ‌ها ديد. دلم براي اون بي‌خيالي تنگ شده. نوروز مبارك.


قطعه‌ي انتخابي: موومان دوم از "مجموعه‌ي فارسي" (Persian set) ساخته‌ي هنري كاول (Henry Cowell). اين مجموعه چهار موومان دارد. براي دانلود  موومان دوم اينجا را كليك كنيد. 




1 comment:

  1. موزیکش چقدر حس تعطیلات نوروزی داشت برام ...

    ReplyDelete